خبرگزاری حوزه | سعدیِ شیرازی، شاعر نامدار فارسی، غزل مشهوری دارد در وصف عشق الهی. مطلع این غزل این است: ما گدایان خیل سلطانیم.
در میان ابیاتِ این غزل بیتی دارد که شاید در هر جا و هر زمان، شاهد مثالهای فراوانی داشته باشد. در اثنای این غزل سعدی میفرماید: تنگچشمان نظر به میوه کنند/ ما تماشاکنان بستانیم.
دقیقاً نمیدانم مراد شاعر از این بیت چیست؛ ولی بهتناسب ابیات قبل و بعد اینچنین به نظر میرسد که سعدی میگوید اگرچه تنگنظری در گوشهای از این خلقت، اثری را ببیند که جمال آن، او را مدهوش کند ولی ما به این مقدار بسنده نخواهیم کرد.
شاید بتوان در این بیت مراد دیگری را هم فهمید. شاید تنگنظری به یک جزء ِکوچک از این عالم بسنده کرده و با جزئینگری بخواهد عالم خلقت را عبث و بیهوده بداند، ولی ما به دنبال عالمی هستیم که آن را نظام احسن میدانیم. ما تماشاکنان بستان خلقت هستیم و «ما در آثار صنع حیرانیم».
اگر کمی در مفهومی که از این ابیات برمیآید توجه کنیم و بخواهیم یک قانون کلی از آن برداشت نماییم، شاید بتوان گفت: تنگنظری و برخی جزئینگریها منتهی میشود به این که خیر کثیر را نبینیم و به جزئی از این عالم_حال چه خیر و چه شر_ بسنده کنیم. تنگنظری، آدمی را از توجه به عالمی بالاتر و نگاهی فراتر از جزئیات بازمیدارد. اگر سرگرم یک میوه شدیم، دیگر جمال بستان را نخواهیم دید.
یاد لطیفهای افتادم که شاهد مثال نوشته را بهتر نشان میدهد. شخص سادهلوحی برای دیدن جنگل رفته بود. در بازگشت از او پرسیدند: جنگل را دیدی؟ زیبا بود؟ در جواب گفت: آنقدر درخت بود که نگذاشت جنگل را ببینم!
تنگنظری آدم را از برداشتهای والاتر و دنیایی فراتر از جزئیات بازمیدارد.
علامه دهخدا در فرهنگنامه خودشان تنگچشم را کنایه از بخیل و تنگنظر معنا میکنند. تنگنظری و بخیل بودن در دیدگاه، فقط مربوط به جنبهای که سعدی علیهالرحمه فرموده نیست. سعدی در پی این است که تنگنظری در عالم خلقت را مذمت کند و با بیت بعدی حیران بودن خود را در آثار صنع الهی نشان دهد. لکن به نظر میرسد این موضوع منحصر به آنچه موردنظر شاعر بوده است، نخواهد ماند.
گاهی که صحبت از فعالیتهای یک مسئول و یا یک شخصیت بزرگ میشود، ما چنان سرگرم جزئیات میشویم که نمیتوانیم فعالیتی را که او در سطحی فراتر از تصورات رقمزده است دربیابیم.
تنگنظری در عرصههای اجتماعی و سیاسی میتواند باعث ناسپاسی شود. گاهی بخیلِ در نظر، چنان غرق در جزئیات یک موضوع میشود که اصل مطلب را به فراموشی میسپارد.
دوست عزیزی چندی پیش، از سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی، گلایهای داشت. میگفت: چرا بعد از پاکسازی عراق و سوریه از شرّ داعش وحشی، حاج قاسم نتوانست فعالیت اقتصادی را با این دو کشور منعقد کند! چرا فلان فعالیت اقتصادی جزئی را به بحث کلان امنیت گره نزد؟
آنچنان سرگرم جزئیات شدن، فراموشی نعمت امنیت را در پی دارد. امنیتی که هدیهای بود برای کل منطقه و نهتنها دو کشور ایران و عراق و یا ایران و سوریه.
نمونه دیگر شهید شاطری است که موسسه رسالات لبنان، پس از شهادت او، کتابی به نام «مهندس المحبه» منتشر کرد.
این کتاب در ایران با نام «معمار محبت» چاپ شد. مسیر خدمتی که شهید حسن شاطری از ایران آغاز و تا افغانستان و لبنان ادامه داده است، نمایی از خدمتِ صادقانهی یکی از سربازان ایران اسلامی در جهان است. اگر دیگر کشورها نمونههایی اینچنین داشتند، از آنها اسطوره و افسانه میساختند.
تنگنظری عاملی است که میتواند چشم خود را در برابر این خدمات جهانی، تنگتر کنیم و ناسپاسِ وجود خادمانی صادق شوییم. خادمانی که ثمره خدمتشان نه تنها در ایران اسلامی، بلکه در منطقه و جهان هویداست.
مراسمهای مردمی در سوگ شهادت رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران، در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، نشانی از این ادّعاست.
آنچه در هند، لبنان و سایر کشورها صورت پذیرفت، قدردانی مردم بود در برابر خدماتی فراملی و انسانی شهدای عرصه خدمت، از جمله مجاهدتهای رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران در مسئله فلسطین.
امیرخندان